دلمردگی!

kl4

به نام خدای...

دلمردگی

مرغ تنهایم

سرم در زیر بال بی کسی

ای رهایی بخش من

ای دست افسونکار عشق

یکدم آگاهی مرا از پرده های راز ده!

 

ادامه نوشته

اگر مانده بودی...

errt

به نام خدای...

اگر مانده بودی...

اگر مانده بودی ترا تا به عرش خدا میرساندم

اگر مانده بودی ترا تا دل قصه ها میکشاندم

ادامه نوشته

رنج!

rb

به نام خدای...

من نمیدانم

و همین درد مرا سخت می آزارد

که چرا انسان

این دانا

این پیغمبر

در تکاپوهایش: چیزی از معجزه آن سوتر

ره نبرده ست به اعجاز محبت  چه دلیلی دارد؟

چه دلیلی دارد که هنوز

مهربانی را نشناخته است ؟

و نمیداند در یک لبخند چه شگفتی هایی پنهان است !

من برآنم که درین دنیا

خوب بودن به خدا سهل ترین کار است 

و نمیدانم که چرا انسان تا این حد با خوبی بیگانه است ؟

و همین درد مرا سخت می آزارد !

زندگی ارزشش بیشتر از این حرفهاس!

jkld

ادامه نوشته

انصاف نیست...!

به نام خدای...

نغه سرا (7)

 

انصاف نیست …

دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی …

و آنقدر بزرگ باشد …

که نتوانی آن کس را که دلت میخواهد حتی یک بار ببینی …

به نام خدای...

نغه سرا (1)

 

 

نذر!

به نام خدای...

نغه سرا (9)

 

نذر کرده ام صد دور تسبیح …

اهدنا الصراط المستقیم …

شاید وقتی مرا می بینی دیگر راهت را کج نکنی …

خراب خراب خراب!

نغه سرا (6)

به نام خدای...

خرابم …

خراب …

به اندازه همان قاضی که متهم اعدامی اش رفیقش بود.

نیاز!

 

به نام خدای...

وقتی که دیگر نبود ...

من به بودنش نیازمند شدم!

وقتی که دیگر رفت...

من در انتظار آمدنش نشستم!

وقتی که دیگر نمیتوانست مرا دوست بدارد...

ادامه نوشته